loading...
بسیجیان عاشورائی فدائیان ولایت
یاران یار بازدید : 234 سه شنبه 20 خرداد 1393 نظرات (0)

قرائت قرآن

آیت الله شیخ محمدتقی آملی می فرمود:

من در بحث فقه آیت الله قاضی شرکت می کردم . روزی از ایشان سوال کردم –آن روز هوا بسیار سرد بود-که ما می خوانیم ومی شنویم که عده ای موقع قرائت قران کریم جلویشان آفاق باز می شود و اسرار برای آنها تجلی می کند ... و در حالی که ما قرآن می خوانیم و چنین اثری نمی بینیم . مر حوم قاضی مدت کوتاهی به چهره من نظر کرد و سپس فرمود: بلی آنها قرآن کریم را تلاوت می کنند و با شرایط ویژه رو به قبله می ایستند... سرشان پوشیده نیست، کلام الله را با هر دو دستشان بلند میکنند ، توجه دارند و می فهمند جلوی چه کسی ایستاده اند.

اما تو قرآن را قرائت می کنی در حالی که تا چانه ات زیر کرسی رفته ای و قرآن را روی زمین می گذاری و در آن می نگری .... . آیت الله شیخ محمد تقی آملی می گفت : بلی من همین طور قرآن میخواندم و زیار به قرائت آن می پرداختم مثل این که مرحوم قاضیبا من بود و مراقب و ناظر وقت قرائتم بوده است.بعد از این ماجرا با تمام وجودم به سویش شتافتم و ملازم جلسه هایش شدم.

قاضی (بسیجیان عاشورائی فدائیان ولایت)

در بلا هم می کشم لذات او

آیت الله قاضی در نهایت فقر به سر می برد به طوری که توان پرداخت اجاره خانه را نداشت . روزی در نجف اشرف صاحبخانه وسایل ایشان را بیرون ریخته بود . علی آقا مجبور شد با خانواده اش  به کوفه برود و در مسجدکوفه یک بالاخانه ای بود که برای افراد غریب بود. علی آقا قاضی در آنجا سکونت گزیدند . علامه طباطبایی می فرمودند:

رفتم مسجد کوفه دیدم مرحوم قاضی  و همه خانواده اش تب کرده اند و مریض هستند . هنگام نماز شد، علی آقا قاضی طبق معمول در اول وقت به نماز ایستاد و بعد از نماز عشا آنچنان با توجه کامل آیه ی (آمن الرسول) را تلاوت می فرمود که مثل این که هیچ مشکلی پیش نیامده است . با آرامش وصف ناپذیر و شگفت انگیز به ذکر و دعا مشغول بود.

کیسه پول

آیت الله نجابت شیرازی می فرمودند:

مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی از تلامذه آقای قاضی ، فرمود که یک وقت بنده در نجف اشرف در منزل نشسته بودم . حال عجیبی رخ داد طوری شد که کانه یک نفر مانع نشستن من می شده و هرچه اطراف نظر می کنم هیچ چیز و هیچ کس را نمی بینم ، خلاصه دیدم اصلا توان نشستن ندارم ، اهل منزل هم از حال من متعجب شدند، من هیچ نگفتم، خلاصه دیدم اصلا نمی توانمدر منزل بنشینم ، یک کیسه پول داشتم برداشته به زودی از منزل بیرون آوردم و مثل این که کسی مرا از پشت حرکت دهد در یک مسیری ناخواسته به راه افتادم ، مسافتی که رفتم به مرحوم آقای قاضی رسیدم که کنار کوچه ایستاده اند . فوری به طرف ایشان رفته و ایشان هم لطف فرمودند ، بعد آقای قاضی فرمودند : بنده می خواستم مقداری میوه و خوراک تهیه کنم اما دیدم پول ندارم همینجا ایستادم که خدا فرجی فرماید.فورا مقداری پول در آورده به ایشان تقدیم  کردم .آقای قاضی هم به اندازه حاجت برداشته و بقیه را به من مسترد داشت و سپس خداحافظی کرد و جدا شدیم .مرحوم آقای شیخ محمد علی بروجردی می فرمود: من تا همان زمان که پول را به آقای قاضی بدهم همان حالت عجیب اضطراب را داشتم اما به محض اینکه پول را به ایشان دادم حالم برگشت و در عوض حال شعف روحی زیادی به من دست داد.

برچسب ها آیت الله قاضی ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
گروه فرهنگی بسیجیان عاشورائی فدائیان ولایت در سال 1384 به صورت رسمی ثبت و فعالیت خویش را در قالب یک گروه آغاز کرد. اعضای هیئت امنای هیئت این گروه متشکل از 5 نفر به نام های مهدی مدنی ، محمد طالبی ،رضا معارفوند ،حسین دشتی وحاج حسین معارفوند بودند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورد وب ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 150
  • کل نظرات : 72
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 29
  • آی پی امروز : 30
  • آی پی دیروز : 75
  • بازدید امروز : 158
  • باردید دیروز : 205
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,297
  • بازدید ماه : 2,904
  • بازدید سال : 20,235
  • بازدید کلی : 271,137
  • کدهای اختصاصی


    ابزار و قالب وبلاگ :: تم ویوز

    یاران یار
    کد لوگوي وبسایت